استراتژِی امام حسین(ع)؛ تشکیل حکومت یا قربانی شدن در راه خدا؟
اما از آنجا که تنها خون امام و یاران خالصش بود که دین خدا را یاری می کرد ، حتی پس از آنکه امام از شهادت مسلم خبردار شد به سمت هدف خود، یعنی شهادت در راه خدا حرکت کرد.
انّ الرائدَ لایکذِبُ اهلَهُ، انَّ جمعَ اهلَ الکوفةِ مَعَکَ فَأقبِل حینَ تَقرَأّ کتابی والسلام.
«ای حسین! اکثریت مردم کوفه آماده پشتیبانی شما هستند. پس آن زمان که نامه مرا خواندید فورا به سمت کوفه حرکت کنید.»(نامه مسلم ابن عقیل خطاب به امام حسین(ع)- تاریخ طبری/ ج? / ص ???)
بحث درباره جایگاه مسلم ابن عقیل در داستان کربلا یکی از بحث های مناقشه برانگیز و کلیدی در تحلیل واقعه عاشورا محسوب می شود. یک سوی داستان مسلم امام حسین(ع) قرار دارد و سوی دیگر آن مردم کوفه. ورای اعتماد امام به مسلم، ارزیابی تفسیر نظر وی از شرایط کوفه و گزارش او در میان علمای شیعه یکی نیست.
در مقابل نظر مسلم که کوفیان را مورد اعتماد معرفی نمود، ابن عباس پیش از آغاز سفر امام و در شهر مکه امام حسین(ع) را از حرکت به سوی این شهر منع کرد و خود نیز امام را را همراهی ننمود. در نهایت امام تصمیم به عزیمت گرفت و مسلم را به کوفه فرستاد تا وضعیت این شهر را ارزیابی نماید اما در حالی که مسلم خبر از شرایط راضی کننده داده بود، ناگهان اوضاع کوفه تغییر کرد. مسلم شهید شد و امام و یارانش با ممانعت حرّ و لشکریانش روبرو شدند. واقعیت چه بود؟ آیا مسلم در ارزیابی خود اشتباه کرده بود؟
در میان محققان معاصر دو روحانی برجسته یعنی حضرات آیات شهید مرتضی مطهری (صاحب کتاب «حماسه حسینی») و شیخ نعمت الله صالحی نجف آبادی (صاحب کتاب «شهید جاوید») دو نظریه متفاوت در این باب ارائه نموده اند. اساس اختلاف این دو نظر به «هدف» امام(ع) از حرکت به سمت کوفه باز می گردد. گروهی همچون شهید مطهری معتقدند امام(ع) در زمان یزید به این نتیجه رسید که چیزی جز خون نمی تواند دین خدا را احیا نماید و قیام کرد تا با خون خود دین خدا را یاری دهد. گروه دیگر همچون آیت الله صالحی نجف آبادی معتقدند هدف امام چیزی جز تصاحب قدرت نبود و امام(ع) در این راه کاملا بر مبنای شواهد و قرائن ظاهری حرکت نمود. از این منظر دلیلی در دست نداریم که امام(ع) علم به زمان دقیق شهادت خود داشته است.
شهید آیت الله مطهری اگر چه داستان مسلم را همانند منابع تاریخی روایت می کند، اما در پس زمینه این حرکت علم امام را می بیند. امام به واسطه همان علم نتیجه این تحقیق را به روشنی می بیند ولی برای اتمام حجت، مسلم را به کوفه می فرستد. بر این اساس «امام که امتناع از بیعتش قطعی و همچنین تصمیم به اعراضش قطعی بود، به آنها جواب مساعد داد.»(مجموعه آثار شهید مطهری/ ج?? / ص ???) چرا که «در حادثه حسینی … قیام کوفه یک حجت تاریخی علیه امام به شمار می رفت و امام لازم بود که حجت خود را بر مردم در مقابل تاریخ تمام کند… اگر امام زیر بار نمی رفت، مردم آن عصر و عصرهای آینده آن را به عنوان از دست دادن یک فرصت مناسب تشخیص می دادند.»(همان / ص ???) از این منظر، خبر مسلم صحیح نبود و نظر ابن عباس به واقعیت نزدیک تر بود چرا که امام حسین(ع) را در مکه از بی وفایی کوفیان مطلع کرد.
اما از آنجا که تنها خون امام و یاران خالصش بود که دین خدا را یاری می کرد ، حتی پس از آنکه امام از شهادت مسلم خبردار شد به سمت هدف خود، یعنی شهادت در راه خدا حرکت کرد.
شهید مطهری اگر چه از انتقاد صریح بر مسلم ابا دارد و بیشتر این مسأله را با طرح بی وفایی مردم کوفه و صحیح بودن تحلیل ابن عباس پی می گیرد اما در حاشیه هایی که بر کتاب شهید جاوید زده است، در بخشی که آقای صالحی نظر مسلم را دقیق تر از ابن عباس می داند صریحا بر وی می تازد که «عجیب است! همه سخن معترضان این است که چرا مسلم این گونه ارزیابی کرد؟»(مجموعه آثار شهید مطهری / ج ?? / ص ???) این اعتراض از نگاه صاحب شهید جاوید بازگشت به غیر قابل اعتماد بودن مردم کوفه دارد، مسأله ای که شهید مطهری ابایی از ابراز آن ندارد.
علاوه بر آن استاد مطهری بر صالحی نجف آبادی خرده می گیرد که «مؤلف مدعی است که امام واقعا وضع عراق را از نظر حکومت ارزیابی کرد و مساعد دید و اتفاقا غلط از آب در آمد.»(همان/ص ???)
ایشان اگر چه ارزیابی ابن عباس را دقیق تر می داند و معتقد است نظر امام نیز در واقع همان بوده است، اما نمی پذیرد که در صورت پذیرش قول ابن عباس سفر به کوفه نباید شکل می گرفت و ضمن پذیرش دعوت بی سابقه کوفیان از امام(ع) تصریح می کند که «امام حسین از اول حرکتش معلوم بود که مردم کوفه را آماده نمی بیند، مردم سست عنصر و مرعوب شده ای می داند. در عین حال جواب تاریخ را چه بدهد؟ قطعا اگر امام حسین به مردم کوفه اعتنا نمی کرد، همین ما که امروز اینجا نشسته ایم می گفتیم: چرا امام حسین جواب مثبت نداد؟»(همان/ص ???) در عین حال مطهری بر ابن عباس که امام را از رفتن به کوفه منع می کند و پیشنهاد پناهنده شدن به کوه ها را بدو می دهد، خرده می گیرد و منطق او را منفعت طلبی و عافیت خواهی می داند. منطقی که مخالف با شهادت طلبی است.(همان / ص ???)
اما از نگاه آیت الله صالحی نجف آبادی امام حسین با قیام خود به دنبال اصلاح جامعه اسلامی بود و این هدف را مانند دیگران دنبال کرد. «اقدام سید الشهدا برای تسخیر عراق تنها به منظور اتمام حجت نبود بلکه دارای دو جنبه بود. یعنی هم فکر احیای اسلام از راه برگرداندن خلافت بود و هم اتمام حجت.»(شهید جاوید / ص ??) اینگونه بود که پس از بروز اقبال عمومی کوفیان به امام(ع)، ایشان تصمیم به حرکت به سوی این شهر گرفت و مانند یک سیاستمدار خبره، فردی امین و باهوش را برای ارزیابی فضای کوفه به این شهر روانه ساخت. شرایط کوفه نیز تا پیش از ورود ابن زیاد همان طور که مسلم گزارش داده بود قابل اتکا بود ولی پس از آن ورق برگشت و علیرغم آنکه مسلم از عمر ابن سعد و محمد ابن اشعث خواسته بود تا به امام خبر دگرگونی احوال کوفه را بدهند اما آنان این کار را نکردند.
به نظر مرحوم آیت الله صالحی نجف آبادی روایت استاد مطهری دچار تناقضی آشکار است. از این منظر در مقایسه نظر ابن عباس و مسلم، حق با مسلم است چرا که «ابن عباس یک نظر کلی درباره رفتن امام به کوفه داشت که وی می گفت به کوفه نرو، و این نظر شامل قبل از تسلط ابن زیاد بر کوفه و نیز شامل بعد از تسلط او می شود ولی مسلم دو نظر درباره رفتن امام به کوفه داشت. قبل از تسلط ابن زیاد بر کوفه نظرش مثبت بود و بعد از تسلط او منفی بود.»(نگاهی به حماسه حسینی / ص ???) آیت الله صالحی تصریح می کند که از نگاه همراهان امام حسین(ع) حتی پس از شنیدن خبر شهادت مسلم امکان پیروزی منتفی نبود چرا که شخصیت امام حسین با مسلم متفاوت بود و این قدرت را داشت که قدرت مردم کوفه را متحد کند.(شهید جاوید/ ص ???)
مرحوم صالحی نجف آبادی مسلم را در ارزیابی خود موفق می داند و معتقد است تا زمانی که امام به کوفه نرسیده بود نمی توانیم بگوییم که نظر مسلم اشتباه بوده است. از سوی دیگر وی نقش حضور ابن زیاد در مسند حاکم کوفه را با توجه به سابقه تاریخی وی در کشتار مردم، مهم ارزیابی می کند. «نباید ما سرنیزه ابن زیاد را نادیده بگیریم و بگوییم: فقط عدم آمادگی مردم کوفه برای حمایت از امام موجب تغییر اوضاع کوفه شد، و نتیجه بگیریم که ارزیابی مسلم درباره آمادگی مردم کوفه صحیح نبوده است، اگر مسلم بعد از آمدن ابن زیاد و اعمال غیر انسانی او در کوفه با امام گزارش مساعد داده بد، استاد(مطهری) حق داشت به مسلم اعتراض کند که چرا این گونه ارزیابی و گزارش کرد؟ ولی مسلم در آن فضا و جو سیاسی که برای او محسوس و ملموس بود و با همه وجودش آن را احساس می کرد نظر خود را درباره آمادگی مردم کوفه برای ورود امام به آن حضرت نوشت.» (نگاهی به حماسه حسینی / ص ???)
نکته اساسی دیگری که مرحوم صالحی مورد توجه قرار می دهد آن است که امام(ع) کارهای خود را بر اساس مشورت پیش می برد و نظر مسلم تنها یک نظر نبود بلکه «این نظر همه بزرگان و خردمندان و سیاستمداران جهاندیده متعهد بود … این مغزهای متفکر و جهاندیده از قبیل مسلم ابن عوسجه، حبیب ابن مظاهر و سلیمان ابن صرد و ده ها سیاستمدار پر تجبره دیگر بود نه نظر شخص مسلم به تنهایی.» (نگاهی به حماسه حسینی / ص ???)
سید مرتضی ابطحی
«ای حسین! اکثریت مردم کوفه آماده پشتیبانی شما هستند. پس آن زمان که نامه مرا خواندید فورا به سمت کوفه حرکت کنید.»(نامه مسلم ابن عقیل خطاب به امام حسین(ع)- تاریخ طبری/ ج? / ص ???)
بحث درباره جایگاه مسلم ابن عقیل در داستان کربلا یکی از بحث های مناقشه برانگیز و کلیدی در تحلیل واقعه عاشورا محسوب می شود. یک سوی داستان مسلم امام حسین(ع) قرار دارد و سوی دیگر آن مردم کوفه. ورای اعتماد امام به مسلم، ارزیابی تفسیر نظر وی از شرایط کوفه و گزارش او در میان علمای شیعه یکی نیست.
در مقابل نظر مسلم که کوفیان را مورد اعتماد معرفی نمود، ابن عباس پیش از آغاز سفر امام و در شهر مکه امام حسین(ع) را از حرکت به سوی این شهر منع کرد و خود نیز امام را را همراهی ننمود. در نهایت امام تصمیم به عزیمت گرفت و مسلم را به کوفه فرستاد تا وضعیت این شهر را ارزیابی نماید اما در حالی که مسلم خبر از شرایط راضی کننده داده بود، ناگهان اوضاع کوفه تغییر کرد. مسلم شهید شد و امام و یارانش با ممانعت حرّ و لشکریانش روبرو شدند. واقعیت چه بود؟ آیا مسلم در ارزیابی خود اشتباه کرده بود؟
در میان محققان معاصر دو روحانی برجسته یعنی حضرات آیات شهید مرتضی مطهری (صاحب کتاب «حماسه حسینی») و شیخ نعمت الله صالحی نجف آبادی (صاحب کتاب «شهید جاوید») دو نظریه متفاوت در این باب ارائه نموده اند. اساس اختلاف این دو نظر به «هدف» امام(ع) از حرکت به سمت کوفه باز می گردد. گروهی همچون شهید مطهری معتقدند امام(ع) در زمان یزید به این نتیجه رسید که چیزی جز خون نمی تواند دین خدا را احیا نماید و قیام کرد تا با خون خود دین خدا را یاری دهد. گروه دیگر همچون آیت الله صالحی نجف آبادی معتقدند هدف امام چیزی جز تصاحب قدرت نبود و امام(ع) در این راه کاملا بر مبنای شواهد و قرائن ظاهری حرکت نمود. از این منظر دلیلی در دست نداریم که امام(ع) علم به زمان دقیق شهادت خود داشته است.
شهید آیت الله مطهری اگر چه داستان مسلم را همانند منابع تاریخی روایت می کند، اما در پس زمینه این حرکت علم امام را می بیند. امام به واسطه همان علم نتیجه این تحقیق را به روشنی می بیند ولی برای اتمام حجت، مسلم را به کوفه می فرستد. بر این اساس «امام که امتناع از بیعتش قطعی و همچنین تصمیم به اعراضش قطعی بود، به آنها جواب مساعد داد.»(مجموعه آثار شهید مطهری/ ج?? / ص ???) چرا که «در حادثه حسینی … قیام کوفه یک حجت تاریخی علیه امام به شمار می رفت و امام لازم بود که حجت خود را بر مردم در مقابل تاریخ تمام کند… اگر امام زیر بار نمی رفت، مردم آن عصر و عصرهای آینده آن را به عنوان از دست دادن یک فرصت مناسب تشخیص می دادند.»(همان / ص ???) از این منظر، خبر مسلم صحیح نبود و نظر ابن عباس به واقعیت نزدیک تر بود چرا که امام حسین(ع) را در مکه از بی وفایی کوفیان مطلع کرد.
اما از آنجا که تنها خون امام و یاران خالصش بود که دین خدا را یاری می کرد ، حتی پس از آنکه امام از شهادت مسلم خبردار شد به سمت هدف خود، یعنی شهادت در راه خدا حرکت کرد.
شهید مطهری اگر چه از انتقاد صریح بر مسلم ابا دارد و بیشتر این مسأله را با طرح بی وفایی مردم کوفه و صحیح بودن تحلیل ابن عباس پی می گیرد اما در حاشیه هایی که بر کتاب شهید جاوید زده است، در بخشی که آقای صالحی نظر مسلم را دقیق تر از ابن عباس می داند صریحا بر وی می تازد که «عجیب است! همه سخن معترضان این است که چرا مسلم این گونه ارزیابی کرد؟»(مجموعه آثار شهید مطهری / ج ?? / ص ???) این اعتراض از نگاه صاحب شهید جاوید بازگشت به غیر قابل اعتماد بودن مردم کوفه دارد، مسأله ای که شهید مطهری ابایی از ابراز آن ندارد.
علاوه بر آن استاد مطهری بر صالحی نجف آبادی خرده می گیرد که «مؤلف مدعی است که امام واقعا وضع عراق را از نظر حکومت ارزیابی کرد و مساعد دید و اتفاقا غلط از آب در آمد.»(همان/ص ???)
ایشان اگر چه ارزیابی ابن عباس را دقیق تر می داند و معتقد است نظر امام نیز در واقع همان بوده است، اما نمی پذیرد که در صورت پذیرش قول ابن عباس سفر به کوفه نباید شکل می گرفت و ضمن پذیرش دعوت بی سابقه کوفیان از امام(ع) تصریح می کند که «امام حسین از اول حرکتش معلوم بود که مردم کوفه را آماده نمی بیند، مردم سست عنصر و مرعوب شده ای می داند. در عین حال جواب تاریخ را چه بدهد؟ قطعا اگر امام حسین به مردم کوفه اعتنا نمی کرد، همین ما که امروز اینجا نشسته ایم می گفتیم: چرا امام حسین جواب مثبت نداد؟»(همان/ص ???) در عین حال مطهری بر ابن عباس که امام را از رفتن به کوفه منع می کند و پیشنهاد پناهنده شدن به کوه ها را بدو می دهد، خرده می گیرد و منطق او را منفعت طلبی و عافیت خواهی می داند. منطقی که مخالف با شهادت طلبی است.(همان / ص ???)
اما از نگاه آیت الله صالحی نجف آبادی امام حسین با قیام خود به دنبال اصلاح جامعه اسلامی بود و این هدف را مانند دیگران دنبال کرد. «اقدام سید الشهدا برای تسخیر عراق تنها به منظور اتمام حجت نبود بلکه دارای دو جنبه بود. یعنی هم فکر احیای اسلام از راه برگرداندن خلافت بود و هم اتمام حجت.»(شهید جاوید / ص ??) اینگونه بود که پس از بروز اقبال عمومی کوفیان به امام(ع)، ایشان تصمیم به حرکت به سوی این شهر گرفت و مانند یک سیاستمدار خبره، فردی امین و باهوش را برای ارزیابی فضای کوفه به این شهر روانه ساخت. شرایط کوفه نیز تا پیش از ورود ابن زیاد همان طور که مسلم گزارش داده بود قابل اتکا بود ولی پس از آن ورق برگشت و علیرغم آنکه مسلم از عمر ابن سعد و محمد ابن اشعث خواسته بود تا به امام خبر دگرگونی احوال کوفه را بدهند اما آنان این کار را نکردند.
به نظر مرحوم آیت الله صالحی نجف آبادی روایت استاد مطهری دچار تناقضی آشکار است. از این منظر در مقایسه نظر ابن عباس و مسلم، حق با مسلم است چرا که «ابن عباس یک نظر کلی درباره رفتن امام به کوفه داشت که وی می گفت به کوفه نرو، و این نظر شامل قبل از تسلط ابن زیاد بر کوفه و نیز شامل بعد از تسلط او می شود ولی مسلم دو نظر درباره رفتن امام به کوفه داشت. قبل از تسلط ابن زیاد بر کوفه نظرش مثبت بود و بعد از تسلط او منفی بود.»(نگاهی به حماسه حسینی / ص ???) آیت الله صالحی تصریح می کند که از نگاه همراهان امام حسین(ع) حتی پس از شنیدن خبر شهادت مسلم امکان پیروزی منتفی نبود چرا که شخصیت امام حسین با مسلم متفاوت بود و این قدرت را داشت که قدرت مردم کوفه را متحد کند.(شهید جاوید/ ص ???)
مرحوم صالحی نجف آبادی مسلم را در ارزیابی خود موفق می داند و معتقد است تا زمانی که امام به کوفه نرسیده بود نمی توانیم بگوییم که نظر مسلم اشتباه بوده است. از سوی دیگر وی نقش حضور ابن زیاد در مسند حاکم کوفه را با توجه به سابقه تاریخی وی در کشتار مردم، مهم ارزیابی می کند. «نباید ما سرنیزه ابن زیاد را نادیده بگیریم و بگوییم: فقط عدم آمادگی مردم کوفه برای حمایت از امام موجب تغییر اوضاع کوفه شد، و نتیجه بگیریم که ارزیابی مسلم درباره آمادگی مردم کوفه صحیح نبوده است، اگر مسلم بعد از آمدن ابن زیاد و اعمال غیر انسانی او در کوفه با امام گزارش مساعد داده بد، استاد(مطهری) حق داشت به مسلم اعتراض کند که چرا این گونه ارزیابی و گزارش کرد؟ ولی مسلم در آن فضا و جو سیاسی که برای او محسوس و ملموس بود و با همه وجودش آن را احساس می کرد نظر خود را درباره آمادگی مردم کوفه برای ورود امام به آن حضرت نوشت.» (نگاهی به حماسه حسینی / ص ???)
نکته اساسی دیگری که مرحوم صالحی مورد توجه قرار می دهد آن است که امام(ع) کارهای خود را بر اساس مشورت پیش می برد و نظر مسلم تنها یک نظر نبود بلکه «این نظر همه بزرگان و خردمندان و سیاستمداران جهاندیده متعهد بود … این مغزهای متفکر و جهاندیده از قبیل مسلم ابن عوسجه، حبیب ابن مظاهر و سلیمان ابن صرد و ده ها سیاستمدار پر تجبره دیگر بود نه نظر شخص مسلم به تنهایی.» (نگاهی به حماسه حسینی / ص ???)
سید مرتضی ابطحی
تاریخ : یکشنبه 89/9/21 | 9:28 عصر | نویسنده : سیدمرتضی ناصری کرهرودی | نظرات ()